پربازدید

No Content Available

ویدیو

کووید-19

گزارشی از احوال بازماندگان پرواز 752 ـ قسمت دوم

در قسمت اول «گزارشی از احوال بازماندگان پرواز 752» از زبان دو تن از بازماندگانی که عزیزانشان را در این فاجعه از دست داده و به سیاووشون نشسته اند شنیدیم و خواندیم که حتی موفق به دریافت اثاثیه و متعلقات به جا مانده از جگر گوشه هایشان نشده اند.

در قسمت نخست این گزارش که توسط کندین پرس تهیه شده، علیرضا قندچی که همسر و دو فرزند 8 و 15 ساله اش را از دست داده گفت یک سلفون شکسته و یک کیف پول خاک آلود تنها متعلقاتی بوده که او از ایران دریافت کرده.

امیر علی علوی که مادرش ندا صدیقی را از دست داده گفت از متعلقات مادرش اقلامی چون کارت ورود به هواپیما، چند حلقه صدمه دیده، لپ تاپی که چیزی از آن باقی نمانده، چند کردیت کارت و کارت شناسایی دریافت کرده ولی کیف دستی مادر یا اثاثیه و بار او و بعضی دیگر از جواهرات یا پول نقد همراه او را دریافت نکرده؛ همه ناپدید شده اند.

قسمت دوم  گزارش را در زیر بخوانید.

به گفته امیر علی علوی، یکی از خانواده ها لپ تاپی دریافت کرده که هارد درایو آن خارج شده بود، خانواده دیگر دستبندی چرمی دریافت کرده که قطعات طلای آن برجا نبود.

در ساعات تراژدی

روزی که هواپیمای مسافربری اوکراین سرنگون شد تنش بین ایران و آمریکا بسیار بالا بود. ساعاتی قبل از سرنگون شدن هواپیما، ایران برای انتقام از کشته شدن قاسم سلیمانی ژنرال و رئیس نیروی قدس سپاه پاسداران به دو پایگاه هوایی آمریکایی ها در عراق حمله کرده بود.

امیر علی علوی که دانشجوی حقوق و اقتصاد در دانشگاه تورنتو است به صورت آنلاین مشاهده کرد که پرواز 752 بعد از یکساعت تاخیر در ساعت 6:12 بامداد به وقت تهران از باند فرودگاه برخاست. وقتی سایت نشان داد که هواپیما مسیرش را به سمت فضای هوایی آذربایجان در پیش گرفته خیالش کمی راحت شد. خوشحال بود که مادرش به نزد او بر می گردد. مادر او خانم ندا صدیقی چشم پزشکی بود که در سال 2010 از کار در ایران دست کشید و همراه با همسرش فرزاد علوی، که او نیز پزشک است، به امید زندگی بهتر برای پسرشان به کانادا مهاجرت کردند.

اطلاعات اشتباه سایت

سایتی که امیر علی علوی در آن پرواز مادرش را پیگیری کرده بود بر خطا بود. شش دقیقه بعد از برخاستن از باند فرودگاه، هواپیما هدف دو موشک زمین به هوا قرار گرفته و در زمین بازی کودکان سقوط کرده بود. ایران بعد از چند روز معطلی بالاخره گفت که هواپیما به دلیل خطای انسانی سرنگون شده، که البته بسیاری از خانواده ها آنرا باور نمی کنند.

نقاشی مایا

یکی دیگر از بازماندگان محمود زیبایی است. زیبایی نیز این پرواز را به صورت آنلاین پیگیری می کرد. او حتی از صفحه مانیتور سایت فیلم ویدیویی گرفت تا وقتی دخترش مایا به کانادا رسید به او نشان دهد. مایای 15 ساله شیفته کامپیوتر بود و همراه مادرش شهرزاد هاشمی با این پرواز به کانادا باز می گشت.

چند دقیقه بعد از برخاستن هواپیما، محمود زیبایی بلند شد تا برای خود چای دم کند، اما وقتی پشت کامپیوترش برگشت، هواپیما از صفحه مانیتور ناپدید شده بود.

طولی نکشید که او از طریق سوشیال مدیا دریافت که هواپیما سرنگون شده بود. درد و رنج و اندوه او از آن زمان تا به امروز با او مانده. حتی گاهی احساس گناه می کند. محمود زیبایی قرار بود در همان هواپیما کنار خانواده اش باشد ولی نگران از اینکه مرخصی از کار تازه اش زیاد طول نکشد، چند روز زودتر به کانادا برگشته بود.

زیبایی می گوید: «خیلی خیلی سخت است، این زخم  هنوز تازه است. فکر میکنم مدتها طول بکشد تا التیام پیدا کند.»

آقای زیبایی، مثل تعداد دیگری از خانواده های بازمانده، سعی کرد بخشی از این غم سنگین را با ساخت مدرسه ای در یکی از نقاط فقر زده ایران، سبک کند.

زیبایی گاهی برای تسکین به سراغ اولین ایمیلی که مایا در سن چهار سالگی فرستاده بود می رود که یک نقاشی بود که مایا با کامپیوتر کشیده بود. همسر او نقاش دکوراتیو بود و مایا این استعداد را از مادرش داشت. محمود زیبایی و همسرش سال 2006 هنگامی که مایا دو ساله بود، برای مهاجرت به کانادا اپلای کردند و بالاخره سال 2016 وارد کانادا ـ تورنتو ـ شدند.

اما چهار سال بعد او همسر و دخترش را در تهران به خاک سپرد.

آقای زیبایی به این نتیجه رسید که دیگر نمی تواند در همان خانه در تورنتو زندگی کند، این بود که به اوتاوا نقل مکان کرد. او می گوید: «به هر جا نگاه می کردم خاطره ای بود که تحملش سخت بود.»

محمود زیبایی نیز آرزو دارد که ای کاش متعلقات بیشتری از همسر و دخترش به او بر می گشت. فقط پاسپورت سوخته دخترش مایا و بعضی از کارتهای بانکی همسرش به او پس داده شده. او می گوید: «اینها تنها چیزهایی است ک به من بازگشته. خیلی دردناکه.»

داغ برادر

آرمان ابطحی وقتی بالاخره پیکر برادرش در تابوت مهر و موم شده به کانادا رسید، کمی آرام گرفت. او امیدوار بود که مسئولان ایرانی حلقه برادرش را پس بفرستند تا مادرشان از فرزند 37 ساله اش چیزی به یادگار داشته باشد. اما ابطحی می گوید: «هیچ چیزی به ما داده نشده. نه بار و اثاثیه اش، نه ساعتش، نه حلقه اش، فقط پیکرش به ما برگشت.»

برادر آرمان ابطحی پژوهشگر فوق دکترا در دانشگاه بریتیش کلمبیا بود. او برای جشن گرفتن اولین سالگرد ازدواجشان به ایران رفته بود؛ درخواست ویزای همسرش رد شده بود. آخرین جمله ای که آرمان ابطحی به برادرش گفت این بود که در فرودگاه منتظرش خواهد بود. اما، ابطحی می گوید: «برای خاکسپاری او در ایران به فرودگاه رفتم.»

قسمت اول گزارش را اینجا بخوانید:

Post URL: https://salamtoronto.ca/?p=137862



بیشتر بخوانید

No Content Available

بیشتر بخوانید

No Content Available

ویدیو

پربازدید

No Content Available

کووید-19