روز 6 اکتبر انتخابات پارلمان انتاریو برگزار خواهد شد و آنگونه که نظرسنجیهای روزهای اخیر نشان میدهد هر دو حزب مدعی دولت آینده انتاریو شانه به شانه هم توجه گروهی از رای دهندگان را به برنامههای انتخاباتی خود جلب کردهاند و امید وارند شامگاه 6 اکتبر پیروزی حزب خود را جشن بگیرند و دولت آینده بزرگترین و مهمترین استان کانادا را در اختیار داشته باشند. در همین حال طرفداران حزب نیودموکرات و بویژه شهروندانی که هنوز در تصمیم خود برای انتخاب یکی از حزبهای شرکت کننده در انتخابات مردد هستند تعیین کننده واقعی سرنوشت انتخابات و چهره دولت آینده این استان به شمار میروند.
اما بهرغم همهی امیدها و دغدغههای کاندیداها و احزاب سیاسی و تفاوتها و شباهتهایی که در برنامههای ارائه شده برای اداره دولت آینده انتاریو وجود دارد به نظرم اشاره به چند نکته در ارتباط جامعه ایرانی- کانادایی با انتخابات پیش رو ضروری است.
1- مشارکت در انتخابات
آگهی
در جامعه دموکراتیک و چندقومی کانادا شهروندان، و مجموعههایی از آنها که «کامییونیتی» های مشخصی را تشکیل میدهند، به درجه مشارکتشان در روندهای تعیین سرنوشت عمومی- براساس ضابطههایی نا نوشته- مورد توجه، احترام و اهمیت بیشتری قرار میگیرند. نگاهی به روند شکلگیری جامعههای قومی- فرهنگی قدرتمند در کانادا و تواناییهای جمعی آنان برای جلب توجه نهادهای دولتی در ردههای گوناگون به مسائل و مشکلات و نیازهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و اجتماعی ویژه آنان و به تعریف سادهتر «سهم خواهی» قانونی و معقول آنان از امکانات و بودجههای موجود و عمومی برای رفع آن مشکلات و نیازها، مستقیما در رابطه با میزان ایفای یکی از مهمترین وظایف شهروندی، یعنی مشارکت در انتخاباتهاست. در جامعههای پیشرفته دادههای آماری دقیق به راحتی نشان میدهد که مثلا در کدام حوزه انتخابی چه تعداد و یا گروههایی از افراد «کامیونیتی»ها در این یا آن انتخابات مشارکت کردهاند و نمایندگان منتخب مردم تا چه اندازه باید این یا آن کامییونیتی را برای پاسخگویی به خواستهها و توجه به نیازهایشان جدی بگیرند. اگرچه قوانین موجود در این جامعهها چنین ارزشگذاریها را مجاز نمیشمارد، اما واقعیت این است که به اندازهای که رای دادهاید صدایتان را میشنوند و نیازهایتان را پاسخ میگویند. نتیجه اینکه شهروندان ایرانی-کانادایی اگر مایلند منتخبین و نهادهای گوناگون تصمیمگیری مجموعه عظیم نیازها و مشکلات آنان را جدی بگیرند و از خواستههای به حق آنان در برخورداری از امکانات عمومی پشتیبانی کنند، ناگزیرند وظیفه شهروندی مشارکت در انتخابات را مهم تلقی کنند و دستکم به خود ثابت کنند که نبود ِ دموکراسی و عدم برخورداری از حق رای آزاد و دموکراتیک در سرزمین مادریشان(که از سوی گروه کثیری از ایرانیان مهاجر به عنوان مهمترین دلیل مهاجرتشان عنوان میشود)، شعاری توخالی و ژستی مردم فریب نبوده و نیست!
2- رای براساس منافع شخصی یا منافع عمومی کامییونیتی؟
از ویژهگیهای جامعههای دموکراتیک یکی هم این است که شهروندان تعلق فکری و در نهایت انتخاب و رای به کاندیداهای احزاب سیاسی را بیش از هرچیز بر اساس منافع شخصی و درجه پاسخگویی برنامههای سیاسی به نیازهای خود برمیگزینند. به همین جهت مثلا فعالان اقتصادی عمدتا حامی و رای دهنده به برنامههای سیاسی هستند که نوید کاهش مالیاتها، توجه به رشد اقتصادی و محدودتر کردن ارائه خدمات عمومی را میدهند، در حالیکه گروههای شهروندان طبقات متوسط و کم درآمد عمدتا طرفدار حزبها و کاندیداهایی هستند که وعدههای انتخاباتیشان در جهت ادامه و تضمین خدمات عمومی است. اما در همین جامعه چند قومی و چند فرهنگی کانادا، با اندک دقتی در شیوهی برخورد گروهی ِ کامییونیتیهای قدرتمند و منسجم با انتخابات سیاسی، به خوبی میبینیم که نگرش و توجه این کامییونیتیها به انتخابات سیاسی، نگرشی اغلب مبتنی بر «هوشمندی سیاسی» است و انتخابهای پارتیزان و به تعریفی «ایده آلیستی» از درجه اهمیت کمتری برخوردار است. مثلا بر اساس چنین نگرش هوشمندانه مبتنی بر منافع جمعی کامییونیتی است که جامعه چینی- کانادایی و یا جامعه یهودیان کانادا همیشه بهترین روابط دوستانه را با حزبهای سیاسی در قدرت در سطوح مختلف دارند و بسیج همگانی برای مشارکت در انتخابات و رای به کاندیدایی که شانس پیروزی بیشتری در این یا آن حوزهی انتخاباتی دارد نیز فراوان مشاهده میشود. به همین جهت چنین کامییونیتیهای منسجم و متمرکز بر منافع جمعی کامییونیتی بیشترین سهم از امکانات عمومی موجود و جلب توجه و حمایت مقامات و نمایندگان حزبهای در قدرت را به خود اختصاص دادهاند. در این زمینه متاسفانه تا کنون جامعه ایرانی کانادایی کوچکترین تلاشی برای تعیین منافع جمعی کامییونیتی ایرانی و نشان دادن قدرت بسیج عمومی افراد کامییونیتی برای مشارکت در انتخابات و نشان دادن وزن رای آنان به حزبهای سیاسی و کاندیداهای طالب رای نکرده است. بی جهت نیست که تاکنون چه حزبهای سیاسی صاحب قدرت و چه نمایندگان منتخب در نهادهای تصمیمگیری توجهی بسیار اندک به نیازها و خواستههای به حق کامییونیتی ایرانی در کانادا داشتهاند و در واقع صدای ما را کم شنیدهاند.
3- ضرورت انتخاب مجدد دکتر رضا مریدی
نکته مهم دیگری که در آستانه انتخابات 6 اکتبر برای جامعه ایرانی- کانادایی میتواند و باید مورد توجه قرار گیرد، ضرورت انتخاب مجدد دکتر رضا مریدی به نمایندگی در پارلمان انتاریو است. در ماه می گذشته در یادداشتی در همین ستون و با همین عنوان نوشتم که هریک از شهروندان ایرانی- کانادایی ساکن منطقه ریچموندهیل در شمال شهر تورنتو، به رغم تعلق فکری و عقیدتی به این یا آن حزب سیاسی و یا انتقاد از عملکرد سیاسی اجتماعی چهارسال گذشته ایشان و یا طرفداری و حمایت از اقدامات مثبت و غیرقابل انکار ایشان بعنوان نخستین نماینده ایرانی تبار در پارلمان انتاریو ، مشارکت در این انتخابات را میتواند و باید از منظری فراتر از گرایش سیاسی- حزبی مورد توجه قرار دهد. به عبارت دیگر حضور یک شهروند کانادایی ایرانی تبار در پارلمان انتاریو از جهات بسیار ضرورتی انکار ناپذیر برای منافع جمعی کامییونیتی ایرانی دارد. آشنایی با مسائل و مشکلات بسیار مهاجران ایرانی به کانادا و انتقال صدای این کامییونیتی به گوش مقامات و نهادهای تصمیمگیری کانادایی یکی از نخستین شرطهای تقویت و رشد این کامییونیتی برای حضوری شایسته در جامعه چند قومی و چند فرهنگی کاناداست. حضور فردی ایرانی تبار در هر یک از نهادهای قدرت سیاسی در کانادا برای زندگی اکنون و آینده مهاجران ایرانی تا آنجا اهمیت دارد که اگر دکتر رضا مریدی- یا هر فرد دیگری که شانس پیروزی در انتخابات در هر حوزهی انتخاباتی دیگری را داشت -، به هر حزب سیاسی دیگری هم که تعلق داشت باید مورد حمایت همهی افراد کامییونیتی ایرانی در آن حوزه رایگیری قرار میگرفت و به پارلمان فرستاده میشد. چرا که در وضعیت و موقعیت و توان کنونی جامعه مهاجران ایرانی به کانادا، توجه به منافع عمومی کامییونیتی بیش از توجه به برنامه ویا کاندیدای این یا آن حزب مورد علاقه افراد اهمیت دارد.
Where:
Cost:
Info: