داستان کوتاه: نوروز و بهار
عمو نوروز پیر ما در راه است، همین روزهاست که بهار با تمام صلابت خود از راه میرسد و دشت و دمن را پر از شکوفه گلهای رنگارنگ میکند.
بوی گل اقاقیا از همه جا استشمام میشود. باد بهاری درختان لخت و سرما زده را تکان میدهد تا از خواب زمستانی بیدار شوند. یخهای زمستانی در زیر چرخهای ارابه بهار قرچ قرچ صدا کرده خرد میشوند.
پرندگان، گرسنه و خسته از سرما لانههای تاریک خودرا به جستجوی طعمه ترک کرده سینه به باد صبا میدهند و در طلب دانه با هم نغمه عشق و دلدادگی میخوانند.
خورشید خانم خسته از حجاب زمستانی، ابرهای سیاه را کنار زده انوار طلائی رنگ خودرا چون پیکانهائی از آتش روانه زمین سرد و یخزده میکند تا آنرا گرم و برای زندگی دوباره آماده سازد.
برف های انباشته شده در کوهستانها و اعماق درهها بر اثر تابش نور خورشید ذوب شده زمزمهکنان از آبراهههای تنگ و تو درتو و به هم پیوسته بهسوی زمینهای پست و رودخانههای بزرگ روان میگردند تا خود را به دریاها و موطن اصلی خود برسانند.
پیرزن فرتوت زمستان که بیخیال به خواب رفته، هنگامی بیدار میشود که عمو نوروز زمستان را پشت سر گذاشته و به سوی بهار رفته است، خشمگین و ناراحت از ندیدن او با مشت بر سر خود میکوبد (رعد و برق میزند)، گلوبند خود را پاره میکند (تگرگ میبارد)، های های اشک از دیده روان میسازد (بارانهای سیل آسا زمین را شستشو می دهند) ولی زمان دیگر به عقب برنمیگردد و او باید سالی دگر برای دیدن عمو نوروز در انتظار بماند.
دهقان پیر و سرد و گرم چشیده ما به فراست گرمای زمین را حس میکند، بوی خاک را با شامه قوی خود تمیز میدهد، زمزمه جویبارها را به گوش میگیرد. بیل به دست خود را به کشتزار میرساند تا زمین سخت شده از یخ و سرما را شخم زده شیار کند، تخم بپاشد، آبیاری کند تا نان و آذوقه خانواده خود را برای سالی دیگر فراهم سازد.
چوپان جوان، رمه گرسنه را با هوی هوی خود از آغل بیرون میبرد تا برای چرا به سمت علفزارها هیکند. گوسفندان گرسنه جوانههای تازه از زمین برآمده را با پوزههای حریص خود میبلعند تا شکم را سیر و چوپان را به شیر خوشبوی خود مهمان کنند.
انسانها نیز خسته از زمستانی طولانی شور زندگی را دوباره آغاز میکنند، گرد و غبار از خانهها میروبند، قلبهای خود را از هرچه زشتی و پلیدی، کینه و عداوت است پاک کرده پنجرهها را میگشایند تا یکبار دیگر بهنسیم بهاری خوشامد گویند.
در چنین حال و هوائی به جاست تا به عمو نوروز باستانی خود خیر مقدم گفته با قلبی مملو از شادی و سرور دست دوستان وهموطنان خودرا فشرده برای یک زندگی شاد و صلح آمیز که جائی برای جنگ و خونریزی نداشته باشد تلاش کنیم.
Post URL: https://salamtoronto.ca/?p=31065