اعتبار و احترام کانادا در صحنه سیاست بینالملل باقی میماند؟
از هفته گذشته نیروهای نظامی فرانسه حملات گسترده هوایی علیه مواضع نیروهای اسلامگرای کشور افریقایی “مالی” را آغاز کردهاند. پس از گذشت چند روز از آغاز مداخله نظامی فرانسه در مالی، کانادا نیز به جمع کشورهای حامی فرانسه پیوسته است و با ارسال یک فروند هواپیمای غول پیکر حمل و نقل نظامی به فرانسه، برای کمک لجستیک به ارتش فرانسه، غیر مستقیم وارد یکی از بحرانهای سیاسی-نظامی در قاره آفریقا شده است.
نخستین نتیجه سیاسی، پس از تصمیم دولت کانادا به حمایت از نیروهای نظامی فرانسه نیز، بروز بحران و اختلاف دیپلماتیک میان دو کشور کانادا و “مالی” است و ملاقاتهایی که روز چهارشنبه گذشته میان آقای جان بیرد، وزیر امور خارجه کانادا با چند تن از سفرای کشورهای آفریقایی انجام شد.
اینکه چرا کشور فرانسه، با توجه به منافع سیاسی- اقتصادی دیرینه و گستردهای که در افریقا دارد، با نیروهای اسلامگرای کشور مالی وارد جنگ شده، موضوع مستقیم این یادداشت نیست. بلکه موضوع اصلی چرخش تازه دیگری در سیاست خارجی کاناداست.
پرسش این است که آیا کانادا بعنوان کشوری که سالانه بیش از صد میلیون دلار کمک مستقیم پولی برای پیشرفت کشور “مالی” کرده و میکند، در حال تغییر نقش و روش خود است؟ آیا حمایت دولت آقای هارپر از مداخله نظامی فرانسه به “مالی” پیش درآمد حضور فعالتر نظامی کانادا در منطقهای است که ضرورتا منافع اقتصادی و یا سیاسی مشخصی در آنجا ندارد؟ آیا جنبش اسلامگرایی افراطی دامنه نفوذ و فعالیت خود را به بخش وسیعتری از قاره آفریقا هم گسترش میدهد؟ و بسیاری پرسشها از این قبیل.
بی شک به پرسشهای فوق نمیتوان پاسخ مشخصی داد، اما برای روشنتر شدن موضوع شاید توضیح مختصری ضروری باشد. کشور آفریقایی “مالی”، با وسعت جغرافیایی اندازه فرانسه و یا بلژیک، در جنوب کشور الجزایر واقع شده و حدود 1.5 میلیون جمعیت دارد. مردمان این کشور را عمدتا مسلمانان میانه رو تشکیل میدهند. از یک سال پیش و در پی کودتای ماه ژانویه 2012، گروهی از شورشیان اسلامگرای این کشور با حمایت سازمان القاعده بتدریج وارد درگیری با دیگر نیروهای سیاسی این کشور شده و پس از تغییر و تحولات بسیار توانستهاند بر نقاط مختلف کشور، بویژه مناطق شمالی مسلط شوند. شورشیان اسلامگرا در طول ماههای گذشته قانون شریعت اسلامی را تقریبا بر نیمی از کشور تحمیل کردهاند. موارد متعدد قطع دست و پای متهمان به دزدی، تجاوزات گروهی،تحمیل ازدواج به دختران 10 تا 12 سال، تشکیل گروههای مسلح متشکل از کودکان به نام “سربازان الله” و شلاق زدن زنانی که حجاب و پوشش کامل را رعایت نمیکنند، به سرعت گسترش یافته است.
ظاهرا، نگرانی دولت فرانسه، باسابقهی استعماری دیرینه در بخشی از آفریقا و منافع سیاسی- اقتصادی گستردهای که در این قاره دارد، از آنجا ناشی شده که نیروهای اسلامگرای کشور “مالی”، آشکار اعلام کردهاند و تلاش میکنند تا شیوه تفکر و زندگی خود را به تمام کشورهای آفریقایی کناره اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام صادر و تحمیل کنند؛ کشورهایی مانند سنگال، موریتانی، موگادیشیو، بورکینافاسو، نیجر، چاد، نیجریه، سودان و اتیوپی. به همین جهت به نظر برخی تحلیلگران، فرانسه برای جلوگیری از گسترش نفوذ اسلامگرایان کشور “مالی” به جنگ آنان رفته و ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی نیز در پیروی از سیاست مبارزه با افراط گرایی اسلامی و تروریسم، از اقدام نظامی فرانسه حمایت کردهاند.
در چنین شرایطی است که این پرسش جدیتر طرح میشود که آیا دولت کانادا حمایتش از جنگ با اسلامگرایان افراطی کشور “مالی” را محدود به ارسال هواپیمای بزرگ حمل و نقل نخواهد کرد و مشارکت بیشتری خواهد داشت؟ آقای استفن هارپر، نخست وزیر کانادا روز دوشنبه در این مورد گفته است:” کانادا درنظر ندارد مستقیما در عملیات نظامی شرکت کند”. به نظر برخی دیگر چون آقای رابرت فوولر، دیپلمات سابق کانادایی که در کشور نیجر توسط نیروهای هوادار القاعده ربوده شده بود، کانادا برای حفظ صدها میلیون دلاری که در سالهای گذشته در کشور مالی هزینه کرده است، چارهای جز مداخله مستقیم در درگیری کنونی ندارد. نا گفته نماند که نیروهای نظامی کانادایی هم اینک در کشور نیجر، نزدیک مناطق شمالی مالی حضور دارند تا در صورت لزوم وارد عملیات شوند.
روند جنگی که از چند روز پیش در کشور آفریقایی “مالی” آغاز شده، در هفتههای آینده هر جهت و شکلی که بگیرد، از اهمیت یک نکته اساسی در تاریخ چند دهه گذشته سیاست خارجی کانادا کم نمیکند. کشور کانادا از زمان شکلگیری رسمی تاکنون، سابقه استعماری و استثماری در هیچیک از مناطق جهان نداشته است. با هیچ کشوری مشاجرههای بزرگ و درگیری نظامی مستقیم نداشته و ازجمله معدود کشورهای پیشرفته و دموکراتیک جهان است که از درجه اعتبار و احترام بالایی نزد بیشتر دولتها و ملتهای جهان برخوردار بوده و هست. اندازههای اقتصادی و ترکیب جمعیتی خاص کانادا و در نتیجه آن، نیروهای نظامی این کشور نیز در ترکیب و اندازهای نبوده و نیست که بخواهد و بتواند به هر دلیلی نقشی تعیین کننده در صحنه سیاست بینالمللی ایفا کند. تصویر شناخته شده کانادا در مجامع و نهادهای بینالمللی نیز همیشه همراه با برچسب کشور حافظ صلح، امدادگر و میانجی مناقشات بوده است. بیشتر اظهارنظرها و موضعگیریهای رهبران برجسته و دولتهای پیشین کانادا نیز تایید کننده چنین تصویر مورد احترامی بوده است. بخشی از اظهارنظرهای رسمی دولت محافظهکار آقای هارپر در چند سال گذشته در زمینه حمایت از حقوق انسانی و محکوم کردن نقض حقوق بشر ملتها و گروههای مردمی زیر فشار و سرکوب، از جمله محکوم کردن مداوم نقض حقوق بشر در ایران، همه، این امید را تقویت میکند که کانادا به اهمیت نقش و جایگاه استثنایی و محترمانه خود در میان ملتهای جهان آگاه است. در این حال آیا برخی نگرانیها در زمینه چرخش اساسی سیاست خارجی کانادا، بیهوده و بی جهت است؟
Post URL: https://salamtoronto.ca/?p=14974